- قلعه دختر (قَ عَ یِ دِ)
این قلعه در فیروزآباد خواجه است بالای کوه چنین نشان میدهد که این قلعه وقتی آباد و آتشکدۀ فیروزآباد بوده. عمارت و حمام دارد. (جغرافیای غرب ایران ص 129)
معنی قلعه دختر - جستجوی لغت در جدول جو
- قلعه دختر (قَ عَ دُ تَ)
دهی است از دهستان دشمن زیاری بخش کهکیلویه شهرستان بهبهان، واقع در 3هزارگزی شمال باختری قلعه کلات مرکز دهستان و 43هزارگزی شمال شوسۀ بهبهان به آرو. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری و مالاریایی است. سکنۀ آن 60 تن است. آب آن از رودخانه و چشمه و محصول آن غلات، برنج، پشم، لبنیات و شغل اهالی زراعت و حشم داری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(قَ عَ دُ)
لغت نامه دهخدا
این قلعه در نزدیکی شوشتر است در عقیلی که سه فرسنگی شوشتر است بالای کوه بناء شهری ساخته اند. غاری هم در نزدیکی این قلعه دروسط کوه دیده میشود. (جغرافیای غرب ایران ص 129)
(پُ فُ)
لغت نامه دهخدا
قلعه دارنده. قلعه بان. دژبان:
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
قلعه داران خزینه ها بردند
قلعه را با کلید بسپردند.
نظامی
(قَ عَ دُ تَ)
لغت نامه دهخدا
ده کوچکی است از دهستان خزل شهرستان نهاوند، واقع در 39هزارگزی باختری شهر نهاوند و 2هزارگزی کنگاور کهنه. سکنۀ آن 40 تن است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
(قَ عَ دُ تَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان زهان بخش قاین شهرستان بیرجند، واقع در 41هزارگزی جنوب خاوری قاین موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است. سکنۀ آن 130 تن است. آب آن از قنات و محصول آن غلات، زعفران و شغل اهالی زراعت و مالداری است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(قَ عَ دُ تَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مرکزی بخش فریمان شهرستان مشهد، واقع در 15هزارگزی جنوب باختری فریمان و سر راه مالرو عمومی فریمان به پاقلعه. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و سردسیری است. سکنۀ آن 202 تن، آب آن از قنات و محصول آن غلات، پنبه و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
(قَ عَ دُ تَ رِ گَ)
لغت نامه دهخدا
دهی است از دهستان مؤمن آباد بخش درمیان شهرستان بیرجند، واقع در 19هزارگزی جنوب درمیان و 4هزارگزی خاور مالرو عمومی درمیان به سربیشه. موقع جغرافیایی آن دامنه و معتدل است. سکنۀ آن 59 تن، آب آن ازقنات و محصول آن غلات، چغندر و شغل اهالی زراعت است. راه مالرو دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
